قطعه‌ای از بهشت

دست‌نوشته‌های نه چندان معتبر یک انسان؛ انسان نه ، یک آدم

قطعه‌ای از بهشت

دست‌نوشته‌های نه چندان معتبر یک انسان؛ انسان نه ، یک آدم

قطعه‌ای از بهشت

می‌گفت: "روزی قطعه زمینی در خراسان محل رفت و آمد ملائک می شود."
گفتند: "کجا؟"
گفت: "در طوس."
به خاک که سپردندش، آن جا شده بود قطعه‌ای از بهشت.
فرشته ها می‌آمدند ، می‌رفتند.

* به نقل از کتاب " آفتاب هشتمین " اثر "لیلا شمس"

آیاتی از قرآن کریم

یک جرعه شعر

کتابهایی که خوانده‌ام

فیلم‌هایی که دیده‌ام

عکس‌هایی که گرفته‌ام

Instagram

طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خاطرات دوره آموزشی» ثبت شده است

سلام. این یک نوشته خاک خورده به تاریخ هفده مردادماه 92، در کشاکش خدمت سربازی‌ست.

در حرکتی انتحاری، پس از مدت ها دیروز به وبلاگ دوستان سر زدم که بیشتر باعث شد این مطلب را منتشر کنم.

بیش از دوسال از این نوشته میگذرد و کمی از حسرت گذران عمر در من کم شده، شاید بدلیل تشخیص ضعف ها و نقات قوت شخصیت‌م. اما بهرحال هشداری‌ که حضرت علی(ع) ابراز کرده‌اند را جدی بگیریم که:


قصار ۲۱ :
وَ قَالَ ( علیه السلام ) : قُرِنَتِ الْهَیْبَةُ بِالْخَیْبَةِ وَ الْحَیَاءُ بِالْحِرْمَانِ وَ الْفُرْصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ فَانْتَهِزُوا فُرَصَ الْخَیْرِ .
ترجمه:
و آن حضرت فرمود: ترس قرین یأس، و کم رویى همراه با محرومیت است. فرصت به مانند ابر گذرا مى‏گذرد، پس فرصت‏هاى نیک را غنیمت دانید


و غنیمت شمردن فرصت در نگاه رهبرم.


تصور کنید الان شب پنجم دیماه 91 ست.

حدود هفت ماه و پانزده روزِ پیش!

من در پادگان آموزشی هستم، در یک شهر کویری بد آب وهوا ، جایی‌که همه بچه‌ها تا روز آخر دوره از آنجا متنفر بودند.

شام را که بعد از اقامه نماز مغرب وعشا خوردیم(غذا چه بود و چطور خوردیم بماند) ، در راه برگشت از غداخوری به آسایشگاه به آسمان نگاه کردم، فکر می‌کنم اوایل ماه قمری بود. هلال نازک ماه را در آسمان دیدم . پیش خودم گفتم خدایا کِی قرص کاملِ ماه را می‌بینم؟ آن‌وقت دوهفته! از مدت آموزشی گذشته و این حس خوبی‌ست.

فکر نکنید گذشتن دوهفته درآن پادگان آسان بود!.

دوهفته گذشت.

نیمه ماه شد و قرص ماه ، کامل. پیش خودم گفتم خدایا دوباره می‌شود قرص کامل ماه را میبینم؟ ، آن‌وقت شِش هفته از مدت آموزشی گذشته! و این حس خیلی خیلی خوبی بود.

فکر نکنید گذشتن شش هفته درآن پادگان آسان بود!.

شش هفته گذشت .

و الان حدود هفت ماه از اولین هلال کاملِ ماه دوره خدمت سربازیِ من گذشته است.

الان؟ الان ماهِ قشنگِ ماهِ خدا اُفول کرده ، در آسمان گم شده ، مثل من که در خودم گم‌م.


پ.ن1: آقا ولی واقعا آسفالت شدیم تو آموزشی :دی،

پ.ن2: چهار نفر فوت شدن در آن زمستان ناجوانمرد. خدا رحمتشون کنه.

پ.ن3: کمی از متن اصلی بدلیل خیلی زرد بودن ویرایش شد.


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ مهر ۹۴ ، ۲۳:۲۵
سیدخلیل