قطعه‌ای از بهشت

دست‌نوشته‌های نه چندان معتبر یک انسان؛ انسان نه ، یک آدم

قطعه‌ای از بهشت

دست‌نوشته‌های نه چندان معتبر یک انسان؛ انسان نه ، یک آدم

قطعه‌ای از بهشت

می‌گفت: "روزی قطعه زمینی در خراسان محل رفت و آمد ملائک می شود."
گفتند: "کجا؟"
گفت: "در طوس."
به خاک که سپردندش، آن جا شده بود قطعه‌ای از بهشت.
فرشته ها می‌آمدند ، می‌رفتند.

* به نقل از کتاب " آفتاب هشتمین " اثر "لیلا شمس"

آیاتی از قرآن کریم

یک جرعه شعر

کتابهایی که خوانده‌ام

فیلم‌هایی که دیده‌ام

عکس‌هایی که گرفته‌ام

Instagram

طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خاطرات مشهد 92» ثبت شده است

در اوج تقابل خوف و رجاء ،

جور میشود که راهی شوی!.

وقتی برای اولین نماز جماعت به حرم مشرف شدم ، همین‌که نشستم در صف نماز ،

به تابلوی جلوئی خیره شدم: دفتر پیداشدگان و گمشدگان!

به شوخی به دوستم گفتم کاش میشد خودم را تحویل این دفتر بدهم.

اما حقیقتا این حرف دل‌م بود .

من گمشده‌ام ،

یا بهتر بگویم : دل‌م گمشده .

و تو ، حضرت علی بن موسی الرضا ، میتوانی...

میتوانی با یک اشاره این دلِ بی‌صاحب را به صاحبش برگردانی.

یا نه، برگردان به صاحب اصلی‌اش...


پ.ن: مطلب خاک خورده به تاریخ 23 فروردین 92

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۰:۱۲
سیدخلیل