قطعه‌ای از بهشت

دست‌نوشته‌های نه چندان معتبر یک انسان؛ انسان نه ، یک آدم

قطعه‌ای از بهشت

دست‌نوشته‌های نه چندان معتبر یک انسان؛ انسان نه ، یک آدم

قطعه‌ای از بهشت

می‌گفت: "روزی قطعه زمینی در خراسان محل رفت و آمد ملائک می شود."
گفتند: "کجا؟"
گفت: "در طوس."
به خاک که سپردندش، آن جا شده بود قطعه‌ای از بهشت.
فرشته ها می‌آمدند ، می‌رفتند.

* به نقل از کتاب " آفتاب هشتمین " اثر "لیلا شمس"

آیاتی از قرآن کریم

یک جرعه شعر

کتابهایی که خوانده‌ام

فیلم‌هایی که دیده‌ام

عکس‌هایی که گرفته‌ام

Instagram

طبقه بندی موضوعی

یا امام رضا مددی

پنجشنبه, ۷ آبان ۱۳۸۸، ۰۸:۲۲ ق.ظ


سایز بزرگ

چقدر امروز دلت

تنگ شده
و دو چشمت شاید
حجم آن گنبد خوش رنگ شده
و دلت
باز شکسته...
شایدم دور حرم داره بال و پر می گیره!
به دلت گوش بکن
به صدایش ...که کمی لرزان است
او تو را می خواند
آدمک...هان ...برخیز!
دست ها را بگشا
و ببر تا بالا
زیر سقف ملکوت
و دعا کن...شاید
بتوانی از دور
آن دل شکسته ات را ببری
زیر ایوان طلا
اشک هایت شفاف
می چکد چون شبنم
روی قلبت نم نم
با دلی شکسته رفتی اما
وقت برگشت چرا جای دلت خالی بود؟
آن دل شیشه ای شکسته را ..
نکند گم کردی؟
و دلت را...نکند...
تو به من می خندی
و من از برق دو چمشمت فهمم
که دلت را به ضریحش
گره ای سخت زدی
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۸/۰۸/۰۷
سیدخلیل

نظرات  (۱)

۱۱ آبان ۸۸ ، ۰۸:۵۶ گلهای امید
وای اگر وقت گل نی برسد ...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی