قطعه‌ای از بهشت

دست‌نوشته‌های نه چندان معتبر یک انسان؛ انسان نه ، یک آدم

قطعه‌ای از بهشت

دست‌نوشته‌های نه چندان معتبر یک انسان؛ انسان نه ، یک آدم

قطعه‌ای از بهشت

می‌گفت: "روزی قطعه زمینی در خراسان محل رفت و آمد ملائک می شود."
گفتند: "کجا؟"
گفت: "در طوس."
به خاک که سپردندش، آن جا شده بود قطعه‌ای از بهشت.
فرشته ها می‌آمدند ، می‌رفتند.

* به نقل از کتاب " آفتاب هشتمین " اثر "لیلا شمس"

آیاتی از قرآن کریم

یک جرعه شعر

کتابهایی که خوانده‌ام

فیلم‌هایی که دیده‌ام

عکس‌هایی که گرفته‌ام

Instagram

طبقه بندی موضوعی

هر کسی بار خودش را بکشد

سه شنبه, ۱۴ دی ۱۳۸۹، ۱۱:۳۷ ق.ظ
دل همان اول به سرکوب دلت آمد ولی تو
مرا دیوانه می خواندی
نمی دانم که عشق از چیست
از درّ گران باوفایی
یا خاکستر پاک جدایی
هرچه باشد من برایت یک روز
خاطره ساخته ام
یادت آن روز بیاید
که به خود واهمه دادم و تو را بوسیدم
یاد باد آن سالیانی که
عشق مرا ترغیب کرد
سالیانی که پرستوی خیال
خانه ای ساخته بود
خانه از جنس گِل و خشت و وفا
من تو را می خواندم
و تو از عشق خدا
گل اگر خار نداشت
هیچ کس ارزش آنرا به خودش راه نمی داد
که بفهمد به چه زیبایی گل
می شود آن گل را
به کسی تقدیم کرد؛
که به او محتاجی
شب اگر ماه نداشت
بغض تاریکی محض
همه را می ترساند
هیچ کس حرف نمی زد
و نمی گفت که امشب خوب است
یا نمی فهمیدند
سایه را دیگر چیست
دل اگر عشق نداشت
آن زمان بود که هر لحظه تبلور با عشق
یاد ما را به ته خاطره شب می برد
تب اگر ترس نداشت
چه کسی می فهمید
لحظه داغ وداع
کی مرا خواهد دید
و تمام شب را منتظر باید بود
تا بفهمی که چرا
تب مرا راحت کرد
تن اگر روح نداشت
آن زمان بود که هیچ از من و تو
یاد نمی کرد کسی
فقط از اسم شما زمزمه بود
و منم مرد تمسخر بودم
گل به خارش زیباست
شب به ماهش رویاست
دل به عشقش تنهاست
تب به ترسش مرگ است
تن به روحش سنگ است
رمز دنیا این است
هر کسی بار خودش را بکشد
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۹/۱۰/۱۴
سیدخلیل

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی