قطعه‌ای از بهشت

دست‌نوشته‌های نه چندان معتبر یک انسان؛ انسان نه ، یک آدم

قطعه‌ای از بهشت

دست‌نوشته‌های نه چندان معتبر یک انسان؛ انسان نه ، یک آدم

قطعه‌ای از بهشت

می‌گفت: "روزی قطعه زمینی در خراسان محل رفت و آمد ملائک می شود."
گفتند: "کجا؟"
گفت: "در طوس."
به خاک که سپردندش، آن جا شده بود قطعه‌ای از بهشت.
فرشته ها می‌آمدند ، می‌رفتند.

* به نقل از کتاب " آفتاب هشتمین " اثر "لیلا شمس"

آیاتی از قرآن کریم

یک جرعه شعر

کتابهایی که خوانده‌ام

فیلم‌هایی که دیده‌ام

عکس‌هایی که گرفته‌ام

Instagram

طبقه بندی موضوعی

عصر جمعه

جمعه, ۶ اسفند ۱۳۸۹، ۰۸:۳۱ ب.ظ

http://heaven-reza.persiangig.com/image/7.jpg

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۹/۱۲/۰۶
سیدخلیل

نظرات  (۲)

۰۷ اسفند ۸۹ ، ۲۲:۴۰ بنده خدا کلللللییییییییییییییییییییییییی
سلاااام

چه خبرههههههههههههههههه کلیییی وقته نیمدم

میخونم بعد پیام میذارم ئلی قبلش ی جوری بهم خبر بده منتظر زحمتم
خبر آمد خبری در راه است



سرخوش ان دل که از آن آگاه است



شاید این جمعه بیاید شاید



پرده از چهره گشاید شاید



دست افشان پای کوبان می روم



بر در سلطان خوبان می روم



می روم بار دگر مستم کند



بی سر و بی پا و بی دستم کند



می روم کز خویشتن بیرون شوم



در پی لیلا رخی مجنون شوم



هر که نشناسد امام خویش را



برکه بسپارد زمام خویش را



با همه لحن خوش آوایی ام



در به در کوچه تنهاییم



ای دو سه تا کوچه ز ما دورتر



نغمه تو از همه پرشورتر



کاش که این فاصله را کم کنی



محنت این قافله را کم کنی



کاش که همسایه ما می شدی



مایه ی آسایه ما می شدی



هر که به دیدار تو نایل شود



یک شبه حلال مسایل شود



دوش مرا حال خوشی دست داد



سینه ما را عطشی دست داد



نام تو بردم لبم آتش گرفت



شعله به دامان سیاوش گرفت



نام تو آرامه جان منست



نامه تو خط امان منست



ای نگهت خواستگه آفتاب



بر من ظلمت زده یک شب بتاب



پرده برانداز زچشم ترم



تا بتوانم به رخت بنگرم



ای نفست یار و مددکار ما



کی و کجا وعده دیدار ما



دل مستمندم ای جان به لبت نیاز دارد



به هوای دیدن تو هوس حجاز دارد



به مکه آمدم ای عشق تا تو را بینم



تویی که نقطه عطفی به اوج آیینم



کدام گوشه مشعر کدام کنج منا



به شوق وصل تو در انتظار بنشینم



ای زلیخا دست از دامان یوسف بازکش



تا صبا پیراهنش را سوی کنعان آورد



ببوسم خاک پاک جمکران را



تجلی خانه پیغمبران را



خبر آمد خبری در راه است



سرخوش آن دل که از آن آگاه است



شاید این جمعه بیاید شاید...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی