دل در به در
شنبه, ۴ تیر ۱۳۹۰، ۱۲:۲۰ ق.ظ
یکی انگار داره دل رو
به یه جای غریبی می کشونه
اون که با چادر خاکی
گناهای همه رو می پوشونه
انگاری دست خودم نیست
انگاری داره دلم بازم بهونه
چشه گریون، مثه بارون
می باره اشکای من دونه دونه
تا می خوام پا بزارم رو
عهدی که بسته دلم توی حرم
یکی دستاشو می ذاره
دوباره مثل قدیما رو سرم
نمی ذاره که دوباره
من بمونم و دل در به درم
عمری
این در و اون در زد این دل
به همه جا سر زد این دل اما نشد
هر چی
بی سر و سامون شد این دل
لاله شد، پر خون شد این دل
در وا نشد
به یه جای غریبی می کشونه
اون که با چادر خاکی
گناهای همه رو می پوشونه
انگاری دست خودم نیست
انگاری داره دلم بازم بهونه
چشه گریون، مثه بارون
می باره اشکای من دونه دونه
تا می خوام پا بزارم رو
عهدی که بسته دلم توی حرم
یکی دستاشو می ذاره
دوباره مثل قدیما رو سرم
نمی ذاره که دوباره
من بمونم و دل در به درم
عمری
این در و اون در زد این دل
به همه جا سر زد این دل اما نشد
هر چی
بی سر و سامون شد این دل
لاله شد، پر خون شد این دل
در وا نشد
۹۰/۰۴/۰۴