قطعه‌ای از بهشت

دست‌نوشته‌های نه چندان معتبر یک انسان؛ انسان نه ، یک آدم

قطعه‌ای از بهشت

دست‌نوشته‌های نه چندان معتبر یک انسان؛ انسان نه ، یک آدم

قطعه‌ای از بهشت

می‌گفت: "روزی قطعه زمینی در خراسان محل رفت و آمد ملائک می شود."
گفتند: "کجا؟"
گفت: "در طوس."
به خاک که سپردندش، آن جا شده بود قطعه‌ای از بهشت.
فرشته ها می‌آمدند ، می‌رفتند.

* به نقل از کتاب " آفتاب هشتمین " اثر "لیلا شمس"

آیاتی از قرآن کریم

یک جرعه شعر

کتابهایی که خوانده‌ام

فیلم‌هایی که دیده‌ام

عکس‌هایی که گرفته‌ام

Instagram

طبقه بندی موضوعی

گفتا

شنبه, ۸ مرداد ۱۳۹۰، ۰۲:۱۱ ب.ظ

گفتم که روی خوبت از من چرانهان است؟

گفتا تو خود حجابی ورنه رخم عیان است!

گفتم که از که پرسم جانا نشان کویت؟

گفتا نشان چه پرسی آن کوی بینشان است!

گفتم: مرا غم تو خوشتر ز شادمانی

گفتا که: در ره ما غم، نیز شادمانست!

گفتم: فراغ تا کی؟ گفتا که: تا تو هستی!

گفتم: نفس همین است، گفتا: سخن همانست!

گفتم که: حاجتی هست، گفتا: بخواه از ما!

گفتم که: غم بیفزا، گفتا که: رایگانست!

گفتم: ز(فیض) بپذیر این نیم جان که دارد

گفتا: نگاه دارش، غم خانه تو جانست

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۰/۰۵/۰۸
سیدخلیل

نظرات  (۱)

۰۸ مرداد ۹۰ ، ۱۴:۱۳ ژیان درویشی
سلام دوست عزیز وبلاگت زیباست
به منم سر بزنی خوشحال میشم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی