دنیایی بی ارزش تر از استخوان خوک در دست های یک جزامی
جمعه, ۱۱ مرداد ۱۳۹۲، ۰۲:۲۰ ب.ظ
دو نقل از کتاب استخوان خوک و دستهای جذامی نوشته مصطفی مستور (برگزیده جایزهی ادبی اصفهان به عنوان بهترین رمان سال 1383)
- دانیال گفت : فرض دوم زنی در کار نیست .
تلویزیون برنامه کودک پخش می کرد . " اگه زنی در کار نباشه ، عشقی هم در کار نیست . شکسپیر و حافظ و رومئو وژولیت و شیرین و فرهاد ول معطل اند . اگه روزی زن ها بخواند از این جا برند ، تقریبا همه ادبیات و سینما و هنر دنیا رو با خودشون باید ببرند . اما اگه قرار باشه مردا برند چی ؟ "
اگه قرار باشه مردها از این دنیا گورشون رو گم کنند و برند بهت قول میدم که هر چی جنگ و کشتار و کثافت کاری های دیگه است رو با خودشون میبرند . دنیا عینهو گوشت خرگوش می مونه . نصف حلال نصف حرام . زن نصفه ی حلال دنیاست . هر چی کثافت کاری و گند کاری هست توی مردهاست . هرکی قبول نداره ورداره آمار رو بخونه . تاریخ رو بخونه . تلویزیون تماشا کنه .
- حامد به بخاری که از قهوهها بلند میشد نگاه کرد. «میگه منظورم اینه که هر عکس محصول روح و ذهن عکاسه و اگه عکاس دیگهای قرار بود با همون دوربین از همون سوژه عکس بگیره، حتماً نتیجه چیز دیگهای میشد. میگه هرچند ظاهرا عکاس توی عکس غایبه، اما اگه عکاس به معنای حقیقی عکاس باشه شخصیت و هویتش به شدت و قوت توی عکس حضور داره. انگار همیشه تکهای از روح عکاس گیر کرده توی عکس. در واقع اعتقاد داره که حضور عکاس در عکس حتی از حضور سوژه هم بیشتره، چون این عکاس بوده که تونسته اون شکل از ترکیببندی، نور، زاویهی دید و رنگ و بقیهی جزئیات رو توی عکسش به وجود بیاره . کاری که به عقیدهی استاد ما از عکاس دیگهای ساحته نیست. خودش میگه این یه نوع نگاه صوفیانه ست به عکاسی.»
پ.ن1: عنوان مطلب از امام علیبن ابیطالب