قطعه‌ای از بهشت

دست‌نوشته‌های نه چندان معتبر یک انسان؛ انسان نه ، یک آدم

قطعه‌ای از بهشت

دست‌نوشته‌های نه چندان معتبر یک انسان؛ انسان نه ، یک آدم

قطعه‌ای از بهشت

می‌گفت: "روزی قطعه زمینی در خراسان محل رفت و آمد ملائک می شود."
گفتند: "کجا؟"
گفت: "در طوس."
به خاک که سپردندش، آن جا شده بود قطعه‌ای از بهشت.
فرشته ها می‌آمدند ، می‌رفتند.

* به نقل از کتاب " آفتاب هشتمین " اثر "لیلا شمس"

آیاتی از قرآن کریم

یک جرعه شعر

کتابهایی که خوانده‌ام

فیلم‌هایی که دیده‌ام

عکس‌هایی که گرفته‌ام

Instagram

طبقه بندی موضوعی

مور بی‌گناه

شنبه, ۲۳ شهریور ۱۳۹۲، ۱۰:۲۷ ب.ظ
یک :
مورچه‌ای را دیدم
روی آب راه می‌رفت
آرام ، آرام ، آرام ...
شاید  بخاطر بی‌گناهی‌اش بود...

دو :
کلاغی را دیدم
یک پا نداشت
بال‌هایش اما
سالم بودند
شاید اینطور با خدا معامله کرده بود:
یک پا در مقابل یک بال ...

نظرات  (۲)

۲۸ شهریور ۹۲ ، ۱۶:۵۶ ابراهیـم علی پور
کلاغتیم!
پاسخ:
ما خ*تیم.
چه قشنگ...
شاید...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی