قطعه‌ای از بهشت

دست‌نوشته‌های نه چندان معتبر یک انسان؛ انسان نه ، یک آدم

قطعه‌ای از بهشت

دست‌نوشته‌های نه چندان معتبر یک انسان؛ انسان نه ، یک آدم

قطعه‌ای از بهشت

می‌گفت: "روزی قطعه زمینی در خراسان محل رفت و آمد ملائک می شود."
گفتند: "کجا؟"
گفت: "در طوس."
به خاک که سپردندش، آن جا شده بود قطعه‌ای از بهشت.
فرشته ها می‌آمدند ، می‌رفتند.

* به نقل از کتاب " آفتاب هشتمین " اثر "لیلا شمس"

آیاتی از قرآن کریم

یک جرعه شعر

کتابهایی که خوانده‌ام

فیلم‌هایی که دیده‌ام

عکس‌هایی که گرفته‌ام

Instagram

طبقه بندی موضوعی

۲۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عشق» ثبت شده است

هر چند که دلتنگ تر از تنگ بلورم
با کوه غمت سنگ تر از سنگ صبورم

اندوه من انبوه تر از دامن الوند
بشکوه تر از کوه دماوند غرورم

یک عمر پریشانی دل بسته به مویی است
تنها سر مویی ز سر موی تو دورم

ای عشق به شوق تو گذر می کنم از خویش
تو قاف قرار من و من عین عبورم

بگذار به بالای بلند تو ببالم
کز تیره ی نیلوفرم و تشنه ی نورم


قیصرجان ، یادت همیشه در یادها زنده باد ، بلکه در قلب‌ها...

هشت آبان ، سالگرد پرکشیدن قیصر ،به یادش فاتحه میخوانم و اشعارش را... +

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۹۲ ، ۲۱:۰۲
سیدخلیل

وصیت می کنم …

وصیت می کنم به کسی که او را بیش از حد دوست می دارم! به معبود من! به معشوق من! به امام موسی صدر! کسی که او را مظهر علی می دانم! او را وارث حسین می خوانم! کسی که رمز طایفه شیعه، و افتخار آن، و نماینده هزار و چهار صد سال درد، غم، حرمان، مبارزه، سرسختی، حق طلبی و بالأخره شهادت است! آری به امام موسی وصیت می کنم …

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ اسفند ۹۱ ، ۱۰:۱۷
سیدخلیل
میخوام درمورد هواداری خدا حرف بزنم

اصلا هواداری خدا یه طور دیگه ست

خدا خیلی خیلی با ما ها فرق میکنه

خدا یه جوری تنهات میکنه که فقط اونو داشته باشی

تنهایی ای که حتی  در بین مردم باشی ،

کنار نزدیکان

آشنایان

رفقا ،

به این نتیجه  میرسی که داشتن هیچ کس به شیرینی داشتن خدا نیست

نه اینکه من شیرینی داشتن خدا را چشیده باشم ، نه نه !

من نتیجه عکس گرفته ام ،

بدون خدا زندگی تلخ است.

نصیحت میکنم خودم و شما را به چسباندن خودمان به خدا

یعنی هرطور شده

به هر زجر و بدبختی

به هر میزان ناز کردن خدا .

اصلا راه دور نرویم و سخن دراز نشود ،

خدا معشوق است و ما باید عاشق او باشیم ،

یعنی این عشق:

کافر اگر عاشق شود بی پرده مومن می‌شود

چیزی شبیه معجزه با عشق ممکن می‌شود

خیلی فانتزی و شاعرانه شد نه ؟ 

خب آخه راهی جز فکر کردن به این راه وجود نداره ! داره؟

هرچند همین الان که شما این پست رو میخونید و من می‌نویسم ،

خدا عاشق ماست! باور کنید ، یعنی باید امیدوار باشیم که باشد

اگر نباشیم تلخ میشود کام‌مان

همین.

ینی الان شعار زدگی صدوجب از کلم زده بالا ، همین مطلب چند روزه داره خاک میخوره تو وبلاگ ، بعد من ادعای عاشقی خدا رو دارم ، خاک تو سرم

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آذر ۹۱ ، ۱۶:۵۳
سیدخلیل
تلاش انسان برای کشف حقیقت هیچوقت تمامی ندارد!

نمایش زندگی ترومن همین خط بالا را اثبات میکند!

اینکه در یک نمایش زندگی! کنی اما در نهایت بتوانی این نمایش را پیروزمندانه تمام کنی واقعا کاری بس سنگین است!

وقتی فیلم به این صحنه رسید من واقعا متاثر شدم:

زمان انتخاب ترومن برای شکستن دنیای خود برای رسیدن به علاقمندیهایش!

چند لحظه بعداز زمانی که از طوفان کنترل شده! نجات پیدا کرد و چند دقیقه بعد به انتهای جهان خود رسید...

حتی این سکانس هم تاثر برانگیز بود:

زمانی که ترومن از همه دل کنده بود(گرچه به کسی دل نبسته بود) و فقط به فکر صاحب همین عکس بود(که بصورت عجیبی این تصویر را میسازد چرا که صاحب این عکس طبق تصمیم کارگردان نمایش از زندگی ترومن خارج میشود اما نمیتواند آن را بقول خود ترومن از ذهن و قلبش بیرون کند!)

عشق هم در غرب مقدس است و هم در شرق

هم در شمال و هم در جنوب

عشق همه جا مقدس است!

دلم اجازه نمیدهد این را ننویسم :

مَن مَات من العشق فقد مَات شهیدا


منم دلم میخواهد از نمایش زندگی بزنم بیرون! بروم فقط ببینم و بشنوم

بدون هیچ محدودیتی

ترومن اعتقاد نداشت در کل "دنیا" خاصیتش همین است

محدود است ، اصلا بخاطر همین است آدمی دلتنگ میشود

چونکه جوابگوی دل آدم نیست

ترومن خدا میخواست ، عشق میخواست

چرا که صاحب هستی فرموده است: وَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّ‌وحِی

اما خب عشق خود را در زنی دید که مدت کوتاهی با آن در ارتباط بود

همین هم برای ترومن کافی بود!

اما خدا!؟

برای من میخواهی چکار کنی؟

من خودم برای خودم میخواهم چکار کنم؟...


یاعلی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۹۱ ، ۲۰:۰۲
سیدخلیل
حرفها دارم اما ... بزنم یا نزنم؟
با توام، با تو  خدا را! بزنم یا نزنم؟
همه حرف دلم با تو همین است که دوست...
چه کنم؟ حرف دلم را بزنم یا نزنم؟
عهد کردم دگر از قول و غزل دم نزنم
زیر قول دلم آیا بزنم یا نزنم؟
گفته بودم که به دریا نزنم دل اما
کو دلی تا که به دریا بزنم یا نزنم؟
از ازل تا به ابد پرسش آدم این است:
دست بر میوه ی حوا بزنم یا نزنم ؟
به گناهی که تماشای گل روی تو بود
خار در چشم تمنا بزنم یا نزنم؟
دست بر دست همه عمر در این تردیدم:
بزنم یا نزنم؟ ها؟ بزنم یا نزنم؟

قیصر امین پور

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۱ ، ۰۸:۵۳
سیدخلیل
من گاهی خوشحال

گاهی ناراحتم

گاهی نا امید

گاهی پراز امید

گاهی خیلی ناراحتم

گاهی خیلی خیلی ناراحتم

گاهی فقط شادم

گاهی اعتماد به نفس انجام حتی یک کار کوچک را ندارم

گاهی با دیدن یک فیلم یا خواندن یک داستان یا زندگینامه بزرگان یا خواندن یک بیت شعر یا ... آنچنان اعتماد به نفسی به سراغم می آید که میتوانم دنیا را تغییر دهم (البته تنها فکر میکنم که میتوانم ، ولی میدانم که میتوانم)

الان از همان بیت شعرها یکی را خوانده ام:

والله که شهر بی تو مرا حبس میشود
آوارگی کوه و بیابانم آرزوست

در حال حاضر خیلی اعتماد به نفس دارم!

مایل بودم حالت فعلی ام را در وبلاگ ثبت کنم 

و اصل مطلب:

خیلی ها فکر میکنند که من عاشق شده ام!

خودم هم به این قضیه معترفم


اما فعلا به دلایلی کاملا مشخص و متقن عشق را فقط به خودم سنجاق کرده ام!

در اینجا گفتم چطور عشقی میخواهم!

مطمئناً بخشی از زندگی آدم را عشق تشکیل میدهد ( شاید هم کل آن را ،البته با "کل" بعدی که میگویم هیچ تناقضی ندارد)

و بخشی دیگر را فردی بنام همسر (شاید این هم کل آن را )

این دوبخش یا دو کل ، بعد از امر خطیر ازدواج با هم مخلوط میشوند!

و عشق لباسی میشود برای همسر تو!

لباسی که او را میپوشاند!

و من میخواهم مخلوط خوشمزه(منطقی) ای از این دو بخش یا دو کل درست کنم، البته مواظبم که همان عشقی را که میخواهم بدست بیاورم!

و البته حالت ابتدایی مطلب را که گفتم ، همه ، ناقضِ "منطق" علیه السلام هستند!!!

یاعلی

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۱ ، ۰۹:۴۳
سیدخلیل
مرا ببین...

چقدر ساده ام

این روزها در پی یافتن دلایل منطقی عاشق شدن میگردم

اخیرا یک کلمه اختراع کرده ام و آن : عشق منطقی است!

خنده دار است نه؟؟

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۱ ، ۰۶:۰۰
سیدخلیل
ایها العشق:

نکند این گونه در من ریشه دوانده ای؟؟؟!!!

(عکس: خودم ، یادگاری از مشهدالرضا)

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۹۱ ، ۱۰:۲۱
سیدخلیل
سلام

چند شب پیش فیلم درخشش ابدی ذهن بی آلایش رو دیدم(ترجمه عنوان پست).

ساخته سال 2004 آمریکا ، به کارگردانی میشل گاندری (متولد فرانسه) هست.

با بازی جیم کری(کمدین معروف غرب) و کین وینسلت(ستاره زن فیلم تایتانیک)

جمله ای که رو خود پوستر فیلم نوشته اینه:

شما میتونید کسی رو از ذهنتون پاک کنید ، اما حذف کردن اون از قلبتون داستان دیگری دارد.

فیلم در مورد پاک سازی ذهن افراد از بعضی اشخاص خاص است که خودشون با تمایل پیش دکتر میرن(دکتری که خودش ، ذهن یکی از نزدیکانش رو پاک کرده) ، اعتراف میکنند و البته صداشون هم ضبط میشه!!!.

جمله ای که خودم میتونم از این فیلم نتیجه بگیرم اینه :

خاطرات آدمی غیر قابل حذف اند!!!

نکته جالب فیلم اینجاست که خود کارگردان با فلش بک هایی که تو فیلم نشون داد جمله فوق اعتراف میکنه

مثلا یکی از دیالوگهای بین جول(جیم کری) و کلمنتاین(وینسلت) اینه:

کِلم:می تونم یه تیکه از مرغتو بردارم؟

...

جول:همینجوری برداشتیش بدون اینکه وایسی جوابتو بدم
       خیلی خودمونی بود
        انگار خیلی وقته عاشق همیم


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۹۰ ، ۱۴:۴۲
سیدخلیل
به نام خدا

شهید مطهری در کتاب "اخلاق جنسی در اسلام و دنیای غرب" درباره عشق اینگونه میفرماید:

اما ستایش شرقی از این نظر است که عشق فی حد ذاته مطلوب و مقدس است : به روح ، شخصیت و شکوه می‏دهد ، الهام بخش است ، کیمیا اثر است ، مکمل است ، تصفیه کننده است ، نه بدان جهت که وصالی‏ شیرین در پی دارد و یا مقدمه همزیستی پر از لطف در روح انسانی است ، از نظر شرقی اگر عشق انسان به انسان مقدمه است ، مقدمه معشوقی عالیتر از انسان است و اگر مقدمه یگانگی و اتحاد است ، مقدمه یگانگی و وصول به‏ حقیقتی عالی‏تر از افق انسانی است (1)


( 1 ) رجوع شود به الهیات اسفار


یا علی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۰ ، ۲۱:۴۳
سیدخلیل