این معجزه ، نمازه
سی سال ، زحم تازه
یهو میگیره شفا
دستی ز جنس قنفذ
باعث شده که حیدر
باز برسه به زهرا
امشب شب دق کردنـــه
آخه شــکـسته آیــینه
فقط یه لب میخنده که
اونم لبــهای محسنه
دریافت کنید و بشنوید
حجم: 3.63 مگابایت
این معجزه ، نمازه
سی سال ، زحم تازه
یهو میگیره شفا
دستی ز جنس قنفذ
باعث شده که حیدر
باز برسه به زهرا
امشب شب دق کردنـــه
آخه شــکـسته آیــینه
فقط یه لب میخنده که
اونم لبــهای محسنه
دریافت کنید و بشنوید
حجم: 3.63 مگابایت
سلام
رمضانالشریف آمد و ما دوباره برحَسَب چرخش روزگار به مهمانی خدا دعوت شدیم. و البته هنوز به خدا نرسیدیم...
چرا نخورن و نیاشامیدن را در تمام این 16ساعت تحمل میکنیم ؟
برای اینکه خدا گفته ؛ خدا حرام کرده!
چرا همینکه بعد از افطار جرعهای آب مینوشی ، تمام سختی این 16ساعت فراموشت میشود؟
برای اینکه به حلال خدا دست یافتی!
نویسنده به خود متذکر میشود: مطمئن باش در پی هر حلالــی آرامشی هست و عذابی در پی هر حرامــی!
نویسنده به شما متذکر میشود: لطفا! خواهشا! حلال خدا را به حرام آن نفروشید. حداقل کم! نفروشید.
پ.ن1: رمضانالکریم بر شما مبارک؛ دعا کنیم شامل "اللهم اغن کل فقیر" شویم!
پ.ن2:اللهم ارزقنا رزقاً حلالا طیبا.
سلام
سعی کنید بیماریهایی که به سراغتان میآید را دست کم نگیرید. چرا که موهبتــیست از طرف حضرت حق.
اما همین موهبت گاهی به شکل عذاب! ظهور پیدا میکند . سعی کنید این را هم دست کم نگیرید.
پ.ن 1: تحمل عذاب دنیوی راحتتر است از عذاب اُخروی.
پ.ن 2: امروز حساسیتم به اوج خودش رسید و حدود 50 عطسه در روز رو تجربه کردم:دی ، واقعا عذابی بود برای خودش ...
امروز وقتی یا من ارجوه را شنیدم دلم ریخت ، بهار خدا؟ ماه رجب ؟ من؟
چقدر زود رسیدی ، بهار در بهار شد.
بهار عبادت حضرت حق و بهار طبیعت !
ماه رجب یکی از ماههای حرام است ، چرا؟ شاید بخاطر اینکه حتی خدا دوست ندارد خونی در بهارش ریخته شود.
حرفِ زیادی ندارم ، فقط همان فراض عجیب دعا همه چیز را میگوید:
یا مَنْ یُعْطى مَنْ لَمْ یَسْئَلْهُ وَمَنْ لَمْ یَعْرِفْهُ تَحَنُّناً مِنْهُ وَرَحْمَةًاولین صفحه از کتاب خدا بود و دیگر هیچ نبود ، دست نوشته های شهید دکتر مصطفی چمران :
من تصمیم دارم که از این به بعد آدم خوبى باشم،
دست از گناهان بشویم، قلب خود را یکسره تسلیم خدا
کنم، از دنیا و مافیها چشم بپوشم. تنها، آرى تنها
لذت خویش را در آبِ دیده قرار دهم. من روزگار
کودکى خود را در بزرگوارى و شرف و زهد و تقوى سپرى
کرده ام. من آدم خوبى بوده ام، باید تصمیم بگیرم
که من بعد نیز خود را عوض کنم.
حوادث روزگار آدمى را پخته مى کند. حتى گناهان
مانند آتشى آدمى را مى سوزاند.
فاطمه ،داره میکُشه حیدرُ غم نگاهت
فاطمه ،چرا چند روزه خاکیه چادر سیاهت
ما میمیریم برای هم
جوونیمون فدای هم
بس که دیدیدم غم و بلا
زود پیر شدیم به پای هم
***
فاطمه ،همه با نیش و طعنه میگن خدا روشکر
نمردیم و دیدیم علی هم به زمین خورد
دانلود کنید و بشنوید(حاج رضا بذری) دریافت حجم: 3.73 مگابایت
اینجا فوران زندگی ... آنجا مرگ ...
مانده ست در انتظار انسان ها، مرگ
(یک روز به سراغ شما می آیم)
این نامه برای زنده ها ، امضا: مرگ
میلاد عرفانپور
هنوز تصمیمم رو نگرفتم ؛
منتظر یه نشانهم ، یه علامت ، یه اتفاق که بهم بگه برو ، تو میتونی ، درست میشه
شاید خواب پارسال مادرم این توقع رو برام
ایجاد کرده ، هرچند کلا قدرت تصمیم گیریم پایینه
مادرم خواباش تقریبا درست ازآب درمیاد
خواب امام رضا رو دیده بود
درمورد من...
من؟ :(
ذکر یا فاطمة الزهرای درویش دوره گردی که هر شنبه شب از محله ما میگذرد
باعث میشود یاد مادرم ، حضرت زهرا(س)، بیوفتم ،
مخصوصا این شبها و این دههها.
با صوت عجیبی ذکر را میگوید ، بلند هم میگوید که صدایش به گوش ملت برسد:
یا فاطمة الزهرا ، یا فاطمة الزهرا
یا ابوالفضل ، یا علی ...
اعتقاد کن اجازه نمیدهند اسمشان بر زبان هرکسی جاری شود...