قطعه‌ای از بهشت

دست‌نوشته‌های نه چندان معتبر یک انسان؛ انسان نه ، یک آدم

قطعه‌ای از بهشت

دست‌نوشته‌های نه چندان معتبر یک انسان؛ انسان نه ، یک آدم

قطعه‌ای از بهشت

می‌گفت: "روزی قطعه زمینی در خراسان محل رفت و آمد ملائک می شود."
گفتند: "کجا؟"
گفت: "در طوس."
به خاک که سپردندش، آن جا شده بود قطعه‌ای از بهشت.
فرشته ها می‌آمدند ، می‌رفتند.

* به نقل از کتاب " آفتاب هشتمین " اثر "لیلا شمس"

آیاتی از قرآن کریم

یک جرعه شعر

کتابهایی که خوانده‌ام

فیلم‌هایی که دیده‌ام

عکس‌هایی که گرفته‌ام

Instagram

طبقه بندی موضوعی

۷۸ مطلب با موضوع «با خدا» ثبت شده است

سلام

یه مقاله در مورد ماه رجب:

ماه رجب؛ فرصتی استثنایی

و کتاب "ماه رجب ، ماه یگانه شدن با خدا" از آقای طاهر زاده

دریافت

در ضمن امشب شب آرزو هاست

ما رو هم فراموش نکنید!

یا علی

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۸۹ ، ۰۹:۲۶
سیدخلیل
گفتم: خسته‌ام

گفتی: لاتقنطوا من رحمة الله
.:: از رحمت خدا نا امید نشید(زمر/53) ::.

 

گفتم: هیشکی نمی‌دونه تو دلم چی می‌گذره
گفتی: ان الله یحول بین المرء و قلبه
.:: خدا حائل هست بین انسان و قلبش! (انفال/24) ::.

 

گفتم: غیر از تو کسی رو ندارم
گفتی: نحن اقرب الیه من حبل الورید
.:: ما از رگ گردن به انسان نزدیک‌تریم (ق/16) ::.

 


گفتم: ولی انگار اصلا منو فراموش کردی!
گفتی: فاذکرونی اذکرکم
.:: منو یاد کنید تا یاد شما باشم (بقره/152) ::.

 

گفتم: تا کی باید صبر کرد؟
گفتی: و ما یدریک لعل الساعة تکون قریبا
.:: تو چه می‌دونی! شاید موعدش نزدیک باشه (احزاب/63) ::.

 

گفتم: تو بزرگی و نزدیکت برای منِ کوچیک خیلی دوره! تا اون موقع چیکار کنم؟
گفتی: واتبع ما یوحی الیک واصبر حتی یحکم الله
.:: کارایی که بهت گفتم انجام بده و صبر کن تا خدا خودش حکم کنه (یونس/109) ::.

 

گفتم: خیلی خونسردی! تو خدایی و صبور! من بنده‌ات هستم و ظرف صبرم کوچیک... یه اشاره‌ کنی تمومه! گفتی: عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم
.:: شاید چیزی که تو دوست داری، به صلاحت نباشه (بقره/216) ::.

 

گفتم: انا عبدک الضعیف الذلیل... اصلا چطور دلت میاد؟
گفتی: ان الله بالناس لرئوف رحیم
.:: خدا نسبت به همه‌ی مردم - نسبت به همه - مهربونه (بقره/143) ::.

 

گفتم: دلم گرفته
گفتی: بفضل الله و برحمته فبذلک فلیفرحوا
.:: (مردم به چی دلخوش کردن؟!) باید به فضل و رحمت خدا شاد باشن (یونس/58) ::.

 

گفتم: اصلا بی‌خیال! توکلت علی الله
گفتی: ان الله یحب المتوکلین
.:: خدا اونایی رو که توکل می‌کنن دوست داره (آل عمران/159) ::.

 

گفتم: خیلی چاکریم!
ولی این بار، انگار گفتی: حواست رو خوب جمع کن! یادت باشه که:

و من الناس من یعبد الله علی حرف فان اصابه خیر اطمأن به و ان اصابته فتنة انقلب علی وجهه خسر الدنیا و الآخره
.:: بعضی از مردم خدا رو فقط به زبون عبادت می‌کنن. اگه خیری بهشون برسه، امن و آرامش پیدا می‌کنن و اگه بلایی سرشون بیاد تا امتحان شن، رو گردون میشن. خودشون تو دنیا و آخرت ضرر می‌کنن (حج/11)

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ خرداد ۸۹ ، ۰۹:۵۸
سیدخلیل

یادش به خیر! هنوز وارد دبیرستان نشده بودم. یه دستگاه صوتی تصویری خریده بودیم که برای من تو اون زمان خیلی تازگی داشت. آخه ما تو دهاتمون از این جور چیزها نداشتیم! از شوخی گذشته، تازه کلاس زبان انگلیسی می‌رفتم و عاشق این بودم که از کاتالوگ دستگاه، تشخیص بدم چجوری می‌تونیم از تمام قابلیت‌های دستگاه استفاده کنیم.

این رو گفتم تا از شما بپرسم، تا حالا شده برای استفاده از قابلیت‌های یک دستگاه، از کاتالوگش بهره ببرید؟! حتما برای شما هم پیش اومده. البته شاید با استفاده از تجربه بتونید بدون کاتالوگ هم از برخی امکانات دستگاهتون استفاده کنید. اما مطمئنا قبلا این تجربه رو از کسی آموختید که اون هم به شکلی از کاتالوگ بهره برده.

بازم یه سوال دیگه! چه حسی پیدا می‌کنید اگر بسته‌بندی دستگاهتون رو باز کنید و ببینید کاتالوگی همراهش نیست؟! به خصوص اگر نیاز به کاتالوگ پیدا کنید...

من اگر باشم در عقل شرکت تولیدکننده‌ی دستگاه تردید می‌کنم. شما چطور؟!

 

خداوند اما مجموعه‌ای آفریده بسیار پیچیده و با کار کردهای بسیار گسترده! جهان هستی ما، که به تعداد افراد و اجزاءش در هر واحد از زمان، برای آن می‌توان کارکرد تعریف نمود، آنقدر گسترده است که علی‌رغم پیشرفت علوم طبیعی پس از رنسانس، هنوز هیچ دانشمندی مدعی شناخت کاملی از آن نشده است.

پس چگونه می‌توان خدا را حکیم، عاقل و خردمند فرض کرد و در عین حال پذیرفت که چنین خدایی، جهان را آفریده و بدون ارائه کاتالوگی برای بهره بردن از تمامی امکانات آن، تمامی هستی را رها نموده است؟!

تعجب نکنید! این ادعای واهی یک کودک نیست که خدا را اینگونه ساده و بی‌هدف فرض می‌کند. بلکه این مبنایی است که در غالب علوم انسانی امروز غرب، و به طبع آن در علوم انسانی‌ای که در دانشگاه‌های ما تدریس می‌شود پذیرفته شده است. تعبیری که در فلسفه‌ی علم از آن با عنوان "خدای ساعت‌ساز" یاد می‌کنند. خدایی که ساعتی را آفریده که خودش تا آخر درست کار می‌کند و پس از تولید، خداوندی ندارد و خداوندش نیز با او کاری ندارد...!

طبیعی است که چنین باوری اساسا با اندیشه‌های هر مسلمان کم‌سوادی نیز در تناقض محض است. هر مسلمانی می‌داند که خداوند او، آنقدر حکیم بوده که نه تنها کاتالوگی برای جهان خلقت فرستاده، بلکه از هیچ خشک و تری و هیچ کوچک و بزرگی و هیچ نهان و عیانی در آن دریغ ننموده است و زیر و بم به کار بستن آن را ارائه نموده است. حال این که چرا ما هرگز به این کاتالوگ کامل، به چشم به کار بستن نمی‌نگریم و تنها گاهی برای صرف ثواب آن را روخوانی می‌کنیم بماند...

باز هم بگذارید یک سوال بپرسم! اگر ببینید کسی نزد شما آمده و با تعجب می‌گوید نحوه‌ی استفاده از تلویزیون جدیدش را به جای چارپایه برای بالا رفتن و کوبیدن میخ به دیوار نمی‌داند و در کاتالوگ نیز نمی‌یابد، به او چه خواهید گفت؟!

من اگر باشم می‌گویم: احمق‌جان! تلویزیون برای بالارفتن و زدن میخ به دیوار نیست! تلویزیون کارکرد خودش را دارد! نمی‌شود از تلویزیون برای این کار استفاده کرد. اگر هم بشود، خیلی مضحک است که کسی تلویزیون را صرفا برای چنین هدفی خریداری کند. فکر کنم شما هم با من هم‌عقیده باشید...!

اما وقتی در ادبیات علمی، هدف علمی مثل اقتصاد، رساندن همه به بیشترین مطلوبیت است، و ما جواب سوال خود را برای رسیدن به مطلوبیتی هر چه بیشتر در کاتالوگ نمی‌یابیم، از خود نمی‌پرسیم شاید این دستگاه خلقت برای هدف دیگری خلق شده باشد. پس مثل تلویزیون خود از آن بالا می‌رویم، و جهان هستی خود را بدون دست یافتن به هدف آفرینش، خراب می‌کنیم و از میان می‌بریم. و هیچ گاه هم از خود نمی‌پرسیم که چرا به جای استفاده از کاتالوگی که خالق دستگاه برای ما فرستاده است، آن را صرفا بر طاقچه می‌نهیم و از کاتالوگی استفاده می‌کنیم که دیگران برای استفاده‌ای خارج از سیستم آن را طراحی نموده‌اند!

تا به حال بارها بر این مصیبت از ته دل گریسته‌ام. این ماجرا که بر ما می‌رود را گفتم تا شاید شما هم در این اشک و آه با من همنوا شوید...!

منبع: همین بغل،پایین

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ خرداد ۸۹ ، ۱۱:۵۴
سیدخلیل
لطفا تا آخرش بخونید :

  چقدر خنده داره

که یک ساعت خلوت با خدا دیر و طاقت فرساست. ولی 90 دقیقه بازی یک تیم فوتبال مثل باد

  می‌گذره!

  ·    

چقدر خنده داره

که صد هزارتومان کمک در راه خدا مبلغ بسیار هنگفتیه اما وقتی که با همون مقدار پول به خرید

 می‌ریم کم به چشم میاد!

·        
چقدر خنده داره

که یک ساعت عبادت در مسجد طولانی به نظر میاد اما یک ساعت فیلم دیدن به سرعت 

   می‌گذره!

    چقدر خنده داره


  که وقتی می‌خوایم عبادت و دعا کنیم هر چی فکر می‌کنیم چیزی به فکرمون نمیاد تا بگیم اما

  وقتی که می‌خوایم با دوستمون حرف بزنیم هیچ مشکلی نداریم!
·

   چقدر خنده داره

که وقتی مسابقه ورزشی تیم محبوبمون به وقت اضافی می‌کشه لذت می‌بریم و از هیجان تو

پوست خودمون نمی‌گنجیم اما وقتی مراسم دعا و نیایش طولانی‌تر از حدش می‌شه شکایت

می‌کنیم و آزرده خاطر می‌شیم!

      چقدر خنده داره

  که خوندن یک صفحه و یا بخشی از قرآن سخته اما خوندن صد سطر از پرفروشترین کتاب رمان

 دنیا آسونه!

·    
چقدر خنده داره

که سعی می‌کنیم ردیف جلو صندلی‌های یک کنسرت یا مسابقه رو رزرو کنیم اما به آخرین صف

  نماز جماعت یک مسجد تمایل داریم!

  چقدر خنده داره

که برای عبادت و کارهای مذهبی هیچ وقت زمان کافی در برنامه روزمره خود پیدا نمی‌کنیم اما

 بقیه برنامه‌ها رو سعی می‌کنیم تا آخرین لحظه هم که شده انجام بدیم!
·    
چقدر خنده داره

که شایعات روزنامه ها رو به راحتی باور می‌کنیم اما سخنان قران رو به سختی باور می‌کنیم!

·    
چقدر خنده داره

که همه مردم می‌خوان بدون اینکه به چیزی اعتقاد پیدا کنند و یا کاری در راه خدا انجام بدند به

بهشت برن!

·    
چقدر خنده داره

که وقتی جوکی رو از طریق پیام کوتاه و یا ایمیل به دیگران ارسال می‌کنیم به سرعت آتشی که

در جنگلی انداخته بشه همه جا رو فرا می‌گیره اما وقتی سخن و پیام الهی رو می‌شنویم دو برابر

در مورد گفتن یا نگفتن اون فکر می‌کنیم!

·        
خنده داره

اینطور نیست؟
·        
دارید می‌خندید؟
·        
دارید فکر می‌کنید؟
·        
این حرفا رو به گوش بقیه هم برسونید و از خداوند سپاسگزار باشید که او خدای دوست داشتنی ست.
·    

آیا این خنده دار نیست که وقتی می‌خواهید این حرفا را به بقیه بزنید خیلی‌ها را از لیست خود

پاک می‌کنید؟ به خاطر اینکه مطمئنید که اونا به هیچ چیز اعتقاد ندارند.

·        

این اشتباه بزرگیه اگه فکر کنید دیگران اعتقادشون از ما ضعیف تره

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۸۹ ، ۰۸:۲۸
سیدخلیل
دیدی چقدر زود دارند سفره را جمع می کنند...
آه ای زیباترین طلوع زندگی من در سحرهای معطر به نام تو...
آه ای بنفشابی ترین غروب های دلم پای نان و ریحان افطار با تو...
آه ای نازترین دردانه های اشکم فرش نگاه تو در یلدای رحمانیتت...
مرا دریاب!
دریاب در این واپسین لحظه ها...شاید تا عرفه عمری نماند!
راستی دیده ای سفره را که جمع می کنند خرده نان ها گوشه ای کپه
می شود و بعد «دستی کریم» برای گنجشک ها غذاشان می کند کنار
شاهی های باغچه؟
خدا ی من! خدای ما! خدای خوبی های بی منتها! ما گنجشک های آستان رحمت تو! خرده نان ها را برایمان بپاش! محتاج ذره ای از آن
خرده نان های این ضیافتیم...
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ شهریور ۸۸ ، ۰۸:۰۴
سیدخلیل

¤ پیامبران و اوصیاء الهی برای این که طمعی به بیت المال نداشته باشند هر کدامشان مشغول کاری بودند.
¤ «عاقل» بدون ایمان، شیطان است.
¤ عمر شما در اثر خدمت به مردم زیاد می شود.
¤ در اولین قدم سیر و سلوک، پروردگار متعال آزمایش را شروع می کند.
¤ ابتدای سفر الی الله، سحرخیزی است.
¤ حب دنیا و حب خدا در یک دل جای نمی گیرد. باید از یکی از آنها گذشت.
¤ تنها راه تشخیص وسوسه شیطانی از نفحات قدسی، مراقبه است و مقام مراقبه یعنی این که سالک تمام و کمال در محضر و حضور حضرت حق قرار دارد.
¤ اگر تحصیلات علمی شما با علم اخلاق توأم نباشد، منقطع می شود.
¤ علم حقیقی علمی است که انسان را به هدایت خاصه راهنمایی کند. علمی است که او را به احوال دلش آگاه بکند.
¤ گمشده مؤمن حکمت و دانش است. این از ملاقات با امام زمان (عج) بالاتر است.
¤ خدای متعال می فرماید: ای دنیا! خدمتگزار باش کسی را که خدمتگزار من است و آزار بده کسی را که خدمتگزار توست.
¤ دین، عمل به بندگی حضرت حق است.
¤ اگر آن دین خالص در قلب ما وارد شود تمام آن شلوغی ها از قلب مفارقت می کند. پس دلیل شلوغی قلبی من اینست که از دین خالص در آن خبری نیست.
¤ اگر از باب رحمت حق، قصد ورود دارید، باید کمی پول خرج کنید و به فقرا و مسکینان و یتیمان کمک کنید.
¤ موسی علیه السلام ده سال در مدین، شاگردی کرد و استاد شد. بدون استاد نمی شود سیر و سلوک داشت.
¤ تعلقات است که مانع پرواز انسان می شود.
¤ توفیق شما در سیر الی الله منوط به اینست که چقدر به افراد جامعه احسان می کنید و این در رأس امور است.
¤ اگر اراده کنی که خودت را حفظ کنی، پروردگار هم در هنگام ارتکاب به معاصی برای تو مانع ایجاد می کند.
¤ خداوند متعال از جهل نمی گذرد.
¤ ابلیس شاگرد نفس است، اگر شما بخواهید این نفس را که استاد شیطان است، بکوبید و رامش کنید باید خود را فقیر کنید، باید خودتان را در مقابل عظمت حضرت حق «هیچ» بدانید. بعد از این مرحله، مرحله شب زنده داری است. این دو راه، راه مبارزه با نفس است.
¤ آن شیطانی که مسئول نماز شب است در وسوسه کردن از همه قوی تر است. اما نسبت به مخلصین اسلحه اش کارگر نیست. مواظب آن شیطان باشید.
¤ آن نیرویی که بتواند شما را در مقابل شیطان و نفس محافظت کند محبت به پروردگار متعال است.
¤ اهل بهشت حسرت هیچ ساعتی از عمر خود را نمی خوردند، الا ساعاتی را که در دنیا در غفلت بودند و ذکر پروردگار متعال را نکرده بودند.
¤ قلب خانه ملائکه است، صفات رذیله مثل سگ های پارس کننده ای هستند و ملائکه در خانه ای که سگ باشد وارد نمی شود.
¤ هر چقدر ایمان مومن ترقی بکند یک غصه ای بر او مسلط می شود که نکند حجابی بیاید و بین او و محبوبش جدایی افکند.
¤ مباد نعمت های خدای متعال شما را مغرور کند.
¤ اگر بخواهید از دنیا استفاده کنید باید اول از پله آخرت شروع کنید.
¤ در آخر الزمان شیطان می آید و اول کاری که می کند این است که عقیده ها را می برد.
¤ تنها یاور شما در مواجهه با حضرت ملک الموت سلام الله علیه عمل صالح شماست.
¤ حضرت ملک الموت علیه السلام به صورت عمل خودمان ظاهر می شود.

آیت الله عبدالکریم حق شناس رضوان الله تعالی علیه

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۸۸ ، ۰۹:۲۶
سیدخلیل

در عصر ارتباطات «انزوا» پذیرفتنی نیست و زندگی بی رابطه، مرگ روح است!

عرش الهی،مرکز بی نهایت شماره ای اتصال با آفریدها است.هرکس از هرجا و هر زمان و به هر زبان می تواند با این مرکز ، مکالمه کند، بی آنکه خطی روی خطی بیفتد.

خدا در مرکز ملکوتی دعا، هرلحظه آماده دریافت پیام «نیاز» است. هفده رکعت نماز در پنج نوبت، کد تماس با خداست که در عدد «24434-17» خلاصه می شود.

کسی که روزی پنج بار با او تکلم می کند ، از تنهایی در می آید. کلیم خدا می شود و احساس بی پناهی نمی کند.

خدا آن سوی خط تماس است ، دوست دارد در خوشی ها هم سراغ از او بگیریم ، نه فقط وقتی که گرفتار می شویم و به دردسر می افتیم. بی معرفتی است که وقتی «مضطر» می شویم از اورژانس «دعا» استمداد کنیم و انتظار کمک فوری داشته باشیم.

او همیشه گوش به زنگ ماست. ماییم که گاهی حوصله حرف زدن با او را نداریم. یا تماس و دعوت اورا بی جواب می گذاریم. شیطان سعی می کند در جبهه معنوی رابطه ما با خدا را قیچی کند، یا رو خط نیایش «پارازیت ریا» بیندازد. مکالمه ما با مرکز، نباید قطع و وصل شود ، یا صدایش خش خش داشته باشد.

باید  «دیش» رحمت گیر را بر بام بلند «نیایش» نصب کنیم و دریافت کننده دل را روی طول موج «اجابت» تنظیم کنیم، تا صدای استجابت دعا به گوش دلمان برسد. اگر «امن یجیب» که رمز اجابت است نتوانست خط مارا با خدا مرتبط سازد، باید دید کدام گناه یا غفلت موجب قطع تماس شده است؟ گاهی قساوت دل و غذاهای حرام و دوستان بد، در سیستم ارتباطی ما و خدا اختلال ایجاد می کنند و خطوط تماس را می پوشانند و صدایمان به خدا نمی رسد.

برای وصل مجدد خط، هم پرداخت هزینه لازم است ، هم تعهد.

هزینه اش ، توبه و استغفار و اصلاح و عمل صالح است ، تعهدش هم آن است که قول بدهیم از حلم و صبر و ستاریت خدا سوء استفاده نکنیم، والا همیشه در معرض خطر اختلال و قطع ارتباط هستیم.

گاهی تنها یک «یا رب» خالصانه، یک آه برخاسته از دل ، یک قطره اشک ندامت ، یک دل شکسته و یک توسل بی ریا ، ما را به خدا وصل می کند.

پیش شماره ارتباط با خدا ، حمد و ثنا و صلوات است. اگر محبت و معرفت «اهل بیت» را داشته باشیم ، «آل محمد» به ما خط می دهند ، آنگاه می توانیم با چهارده خط مستقیم با خدا مرتبط شویم. «ولایت» تلفن همراه ما برای تماس با شبکه ملکوتی خداست.

حیف است در جهان ارتباطات، با خدا و رسول و اهل بیت ، رابطه نداشته باشیم.

جواد محدثی

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۸۸ ، ۰۹:۳۷
سیدخلیل

چت با خدا

گفتم : چقدر احساس تنهایی میکنم

گفتی : فانی قریب . من که نزدیکم (بقره 186)

گفتم : تو همیشه نزدیکی ، من دورم ... کاش می شد به تو نزدیک شم.

گفتی : واذکر ربک فی نفسک تضرعا و خفیه و دون الجهر من القول و الغدو و الاصال  ، هر صبح و عصر ، پروردگارت رو پیش خودت ، با خوف و تضرع و با صدای آهسته یاد کن (اعراف/205)

گفتم : این هم توفیق می خواهد

گفتی : الا تحبون ان یغرالله لکم دوست ندارید خدا ببخشدتون؟! (نور22)

گفتم : معلومه که دوست دارم منو ببخشی.

گفتی : واستغفروا ربکم ثم توبوا الیه . پس از خدا بخواید ببخشدتون و بعد توبه کنید.(هود/90)

گفتم : با این همه گناه ... آخه چیکار میتونم بکنم ؟

گفتی : الم یعلمو ان الله هو یقبل التوبه عن عباده مگر نمی دانید خدا است که تو را از بنده هایش قبول می کند؟ (توبه /104)

گفتم : دیگه روی توبه ندارم.

گفتی : الله العزیز العلیم غافر الذنب و قابل التوب . خدا عزیز و داناست و آمرزنده گناهان و پذیرنده توبه. (غافر2-3)

گفتم : با این همه گناه برای کدام گناهم توبه کنم؟

گفتی : ان الله یغفر الذنوب جمیعا . خدا همه ی گناه ها رو می بخشه(زمر53)

گفتم : یعنی باز هم بیام ؟ بازم منو میبخشی؟

گفتی : و من یغفر الذنوب الا الله. به جز خدا کیه که گناهان رو ببخشه؟! (آل عمران 135)

گفتم نمی دانم چرا همیشه در مقابل این کلامت کم می آرم آتیشم میزنه ، ذوبم میکنه.

گفتی : ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین . خدا همه ی توبه کنندگان را و همه ی پاکان را دوست دارد.(بقره222)

نا خواسته گفتم: الهی و ربی من لی غیرک .

گفتی : الیس الله بکاف عبده . خدا برای بنده اش کافی نیست ؟ (زمر36)

گفتم : در برابر این همه مهربونیت چی کار میتونم بکنم؟

گفتی: یا ایها الذین آمنوا اذکرو الله ذکرا کثیرا و سبحوه ... و کان بالمومنین رحیما .

ای مومنین ! خدا را زیاد یاد کنید ، صبح و شب تسبیحش کنید . او کسی است که خودش و فرشته هایش بر شما درود و رحمت می فرستند تا شما را از تاریکی به سوی روشنایی بیرون بیاورند. خدا نسبت به مومنین مهربان است . (احزاب41-43)

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۸۷ ، ۱۳:۳۰
سیدخلیل