قطعه‌ای از بهشت

دست‌نوشته‌های نه چندان معتبر یک انسان؛ انسان نه ، یک آدم

قطعه‌ای از بهشت

دست‌نوشته‌های نه چندان معتبر یک انسان؛ انسان نه ، یک آدم

قطعه‌ای از بهشت

می‌گفت: "روزی قطعه زمینی در خراسان محل رفت و آمد ملائک می شود."
گفتند: "کجا؟"
گفت: "در طوس."
به خاک که سپردندش، آن جا شده بود قطعه‌ای از بهشت.
فرشته ها می‌آمدند ، می‌رفتند.

* به نقل از کتاب " آفتاب هشتمین " اثر "لیلا شمس"

آیاتی از قرآن کریم

یک جرعه شعر

کتابهایی که خوانده‌ام

فیلم‌هایی که دیده‌ام

عکس‌هایی که گرفته‌ام

Instagram

طبقه بندی موضوعی

۴۶ مطلب با موضوع «شعر» ثبت شده است


من گریه می ریزم به پای جاده ات، تا
آئینه کاری کرده باشم مقدمت را

اوّل ضمیر غائب مفرد کجائی؟
ای پاسخ آدینه های پر معمّا


بی تو سرودیم آنچه باید می سرودیم
یعنی در آوردیم بابای غزل را

حتمّی ِ بی چون و چرای سبز برگرد...
راحت شویم از دست اما و اگرها

آب و هوای خیمه ی سبزت چگونه است؟
اینجا گهی سرد است و گاهی نیست گرما

بهر ظهور امروز هم روز بدی نیست
ای تکسوار جاده های رو به فردا

آقا، صدای پای سبز مرکب توست
تنها جواب اینهمه "می آید آیا؟"

یک جمعه می بینید نگاه شرقی ِ من
خورشید پیدا می شود از غروب دنیا

آقا نماز جمعه ی این هفته با تو
پای برهنه آمدن تا کوفه با ما

علی اکبر لطیفیان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۸۹ ، ۰۰:۳۰
سیدخلیل

گفتم: می آید؟

گفت : مگه رفته بود که بیاد؟

گفتم: دلتنگم

گفت : مگر زیارتش نمی کنی؟

گفتم: جهان رو پر نور میکنه ؟

گفت: مگه شعشعه حضورش رو نمیبینی؟

گفتم: زخم دوریش دل را می ازاره

گفت: هر چه از دوست رسد نیکوست

گفتم: غایب است

گفت: با این همه برهان مگه میشه گفت غیبت؟

گفت: غایبش خوانده اند که ظاهر نیست که غیبت به معنای حاضر نبودن تهمتی ا ست که بر دامن پاکش ننشیند

شاید این جمعه بیاید....شاید

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ اسفند ۸۸ ، ۰۸:۳۰
سیدخلیل


سایز بزرگ

چقدر امروز دلت

تنگ شده
و دو چشمت شاید
حجم آن گنبد خوش رنگ شده
و دلت
باز شکسته...
شایدم دور حرم داره بال و پر می گیره!
به دلت گوش بکن
به صدایش ...که کمی لرزان است
او تو را می خواند
آدمک...هان ...برخیز!
دست ها را بگشا
و ببر تا بالا
زیر سقف ملکوت
و دعا کن...شاید
بتوانی از دور
آن دل شکسته ات را ببری
زیر ایوان طلا
اشک هایت شفاف
می چکد چون شبنم
روی قلبت نم نم
با دلی شکسته رفتی اما
وقت برگشت چرا جای دلت خالی بود؟
آن دل شیشه ای شکسته را ..
نکند گم کردی؟
و دلت را...نکند...
تو به من می خندی
و من از برق دو چمشمت فهمم
که دلت را به ضریحش
گره ای سخت زدی
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آبان ۸۸ ، ۰۸:۲۲
سیدخلیل

شعر تازه ای سروده ام برای تو
باز هم به یاد خنده های ساده ات
باز هم به یاد اشک بی ریای تو،
روبه روی آسمان نشسته ام، تهی ست
بی نوازش صدای آشنای تو
مثل لحظه ای که رفته ای و بعد از آن
مانده روی برف کوچه، جای پای تو
من دلم هنوز بوی عشق می دهد
عطر ساده و صمیمی صدای تو
گرچه قلبم از هجوم غصه ها پر است
گرچه نیستند هیچ یک، سزای تو،
غصه های تو تمامشان از آن من
شعرهای من، تمامشان برای تو

"انسیه موسویان" 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۸۸ ، ۱۹:۲۱
سیدخلیل
دنیا بد است، بی تو مکان بدی شده ست
ای صاحب زمانه! زمانه بدی شده ست
حتی پیامی از تو به اینجا نمی رسد
بعد از تو باد، نامه رسان بدی شده ست
برگرد، تا هوای زمین را عوض کنی
حالا که نیستی، خفقان بدی شده ست
حالا که نیستی، همه ساکت نشسته اند
حتی زبان شعر، زبان بدی شده ست
ساعت، به سرعت و نگران پپش می رود
این تیک تاک ها، هیجان بدی شده ست
دست مرا بگیر که یخ زد بدون تو
جان مرا بگیر، که جان بدی شده ست
میلاد عرفان پور
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۸۸ ، ۰۹:۴۸
سیدخلیل
گفتم کجا؟
                 گفتا به خون!
گفتم که کی؟
                 گفتا کنون!
گفتم چرا ؟
                 گفتا جنون!
گفتم نرو
                          خندید و رفت ...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۸۸ ، ۱۰:۱۲
سیدخلیل