قطعه‌ای از بهشت

دست‌نوشته‌های نه چندان معتبر یک انسان؛ انسان نه ، یک آدم

قطعه‌ای از بهشت

دست‌نوشته‌های نه چندان معتبر یک انسان؛ انسان نه ، یک آدم

قطعه‌ای از بهشت

می‌گفت: "روزی قطعه زمینی در خراسان محل رفت و آمد ملائک می شود."
گفتند: "کجا؟"
گفت: "در طوس."
به خاک که سپردندش، آن جا شده بود قطعه‌ای از بهشت.
فرشته ها می‌آمدند ، می‌رفتند.

* به نقل از کتاب " آفتاب هشتمین " اثر "لیلا شمس"

آیاتی از قرآن کریم

یک جرعه شعر

کتابهایی که خوانده‌ام

فیلم‌هایی که دیده‌ام

عکس‌هایی که گرفته‌ام

Instagram

طبقه بندی موضوعی

۵۹ مطلب با موضوع «دست نوشته» ثبت شده است

جناب سروان..............اکثر مردم چون با درجات نظامی آشنایی ندارند به هر افسر یا درجه داری می گویند: جناب سروان. پس کسی که به هر نظامی می گوید جناب سروان یا اصلا درجات نظامی را نمی شناسد و یا تفاوت بین آنها را درک نمی کند.
بعضی از دختر خانم ها و آقا پسر ها، به محض اینکه از کسی خوششان می آید، به هیجانشان درجه ی "عشق " می دهند . بدون اینکه به میزان و جنس آن علاقه و زمینه های آن علاقه مندی توجه کنند.
یک ستوان دو، برای رسیدن به سروانی 8 سال باید خدمت کند یعنی 4 سال تا ستوان یکمی واز آن درجه 4 سال تا سروان شدن؛ بیاید ،برود، بیاموزد و آزمون دهدو...
علاقه هم مثل درجات نظامی سلسله مراتب دارد و از آشنایی شروع میشود و تا دوستی ، صمیمیت و عشق ادامه پیدا میکند.
در اکثر موارد وقتی جوان (یا نوجوان) احساس می کند عاشق کسی شده ،در واقع فرصت یا زمینه انتخاب دیگری را نداشته و برای اولین بار با موقعیتی مواجه شده که اساسا عشق نبوده ، احساسی که با نگاه و برخورد اول معمولا به سادگی ایجاد می شود و اغلب پایدار نیست.

خیلی وقتها احساس نخستین برخورد ویژه با جنس مخالف با عناوینی چون آشنایی یا هر چیز دیگری چون با هیجانات دیگری همراه می شود ؛ مثل استرس، اضطراب و خجالت و البته هیجان جنسی و... حال غریبی را در فرد به وجود می آورد و جوان فورا آن حس و حال را جناب عشق لقب می دهد و دیگران را عاجز از درک عمق و ژرفای آن عاشقی! میداند.

اشتباه دیگر این است که این هیجان زود گذر را با حالت دائمی عاشق بودن اشتباه میگیرند و بعد از مدت کوتاهی دلبستگی هیجان انگیزی که به وجود آمده به تدریج تحلیل می رود و کم کم اختلافات بروز می کند و سرانجام سرزنش های دو جانبه باقیمانده هیجانهای اولیه را از بین می برد و... هر یک تمام اهالی جنس مقابل را به بی وفایی وسست عهدی متهم میکنند که تمام دخترها بی وفایند یا تمام پسرها عهد شکن.

عشق محصول صمیمیت و صمیمیت محصول دوستی و دوستی محصول رفاقت و رفاقت از اشتراکاتی مثل همسایگی، همکلاسی، همکاری وهم ... ناشی می شود (معمولا هر هم... منجر به رفاقت نمی شود و در همان حد می ماند و البته لزومی هم ندارد.) ونقطه شروع؛ آشنایی و شناخت است. بین درجه آشنایی تا عشق خیلی فاصله است.

در عشق حقیقی ورابطه ی با خدا نیز این چنین است.


یه دوست خوب(آقا/خانم "مهم نیست") تو پست قبلی متن زیر رو کامنت گذاشته بود

ممنون

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ دی ۸۹ ، ۱۸:۴۸
سیدخلیل
... اصل مطلب را بگویم: همه‌ی آدمها شاعرند. همه‌ی آدم‌های خوب شاعرند. همه‌ی فیلسوف‌ها، اولیا و امامان شاعرند. اصلا اگر نمی‌ترسیدم که کفر باشد؛ می‌گفتم که همه‌ی پیامبران شاعرند. و بالاتر از آن می‌گفتم خدا هم شاعر است. و وقتی که می‌گویم همه‌ی آدم‌های خوب شاعر هستند، پس می‌توانم بگویم همه‌ی شاعران آدم‌های خوبی هستند. البته همه‌ی «شاعران». (روی کلمه‌ی شاعر تاکید دارم) پس اگر می‌بینید که بعضی از شاعران آدم‌های بدی هستند، بدانید که آنها یا شاعر نیستند و یا آدم نیستند.

(قیصر امین پور)

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آبان ۸۹ ، ۰۸:۴۵
سیدخلیل
هوالمقتدر

سلام

همیشه سکوت کردن جایز نیست

یعنی در بعضی مواقع حرف نزدن جایز نیست!

بعضی وقت ها سکوت و حرف نزدن
چقدر به آدم ضربه میزنه!

یعنی حتی می تونه تعریف تو رو در دیگران(شناختی که دیگران ازت دارن)

تغییر بده

تو باید بتوانی در بعضی مواقع
آن چنان هوشیار باشی که
بفهمی باید سکوت کنی و یا حرف بزنی.

++ البته اگه بخوای به امید روزی باشی که موقیت حرف زدن برای

توپیدا بشود ،کمی دور از دسترس است.!

...

یا علی

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۸۹ ، ۱۴:۱۱
سیدخلیل
سلام

این مطلب کلا با خودم سنخیت و ارتباط داره!!!

در این دوره و زمونه من و امثال من متاصفانه(متاسفانه) بلد نیستیم

با یه دوست(برادر) ؛دوست (برادر)باشیم.

به دوستی با خدا فکر میکنم

که آیا میتوانم دوستی به این بزرگی را با این ضعف و ناتوانی

بپذیرم؟؟؟

اما دوست دارم تنها دوست دار من خدا باشد!!!

چرا که او از همه به من نزدیک تر است(نحن اقرب من حبل الورید).

این چند روزه با این غزل زندگی کردم!!!:

از خون دل نوشتم نزدیک دوست نامه
انی رایت دهرا من هجرک القیامه

دارم من از فراقش در دیده صد علامت
لیست دموع عینی هذا لنا العلامه

هر چند کزمودم از وی نبود سودم
من جرب المجرب حلت به الندامه

پرسیدم از طبیبی احوال دوست گفتا
فی بعدها عذاب فی قربها السلامه


گفتم ملامت آید گر گرد دوست گردم
و الله ما راینا حبا بلا ملامه

حافظ چو طالب آمد جامی به جان شیرین
حتی یذوق منه کاسا من الکرامه

التماس دعا

یا علی.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۸۹ ، ۰۱:۳۲
سیدخلیل
سلام

دیروز کتاب سرو شبهای سرخ رو خوندم.

در مورد زندگی یه انسان ه که خویش تن خودش رو شناخت.

واقعا شهادت یک دستمزده.


اینکه واقعا انسان بفهمه کجای وجودش 20 هست
و کجاش 0
دیگه کار تمومه
دیگه چیز ه زیادی لازم نداره!!!


قسمتی از کتاب:

شنید:"بس که مرده این حاجی.ببینم تا حالا اسم "یدالله کلهر" رو شنیدی؟....این حاجی همون یدالله کلهره، نمره اش بیسته.چندتا بیست.اخلاقش بیست،دل و جرأتش بیست،والیبالش بیست،هیکل و زور بازوش بیست ، هوش دقتش بیست..."

گفت:"شماها چندین؟"

شنید: "صفر! که با حاجی میشیم دویست!"


یا علی

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۸۹ ، ۰۹:۳۳
سیدخلیل
سلام

اینکه از کجا در مورد معلم و کارش صحبت رو آغاز کنیم خیلی سخته ولی
فقط از باب تشکر از معلم و محبت هاشون و زحمت هاشون و خاطرهاشون
اسمهاشون رو در ادامه می نویسم:
با عرض معذرت اسامی بعضی ها رو یادم نیست.

دوره دبستان:
آقای عزیزی- خانم عبداللهی- خانم اهتدایی- آقای شفیعی - آقای کشتکار- آقای فتحی- ...

دوره راهنمایی:

آقای حسن زاده- آقای لدنی- آقای خارستانی- آقای محمودی- ...

اول دبیرستان:

آقای عبداللهی- آقای قهرمانی-آقای غیور- آقای محمدی-آقای قاسمی - آقای طاهری -آقای منصوری- آقای برزگر- آقای رئیسی - ...

دوره هنرستان:

آقای حیاتی- آقای محمدی خواه(خدا رحمتش کنه)- آقای شاهسونی - آقای قائدیان -آقای فولادوندا- آقای مزارعی - آقای معصومی- آقای نجفیان - آقای گلخندان - آقای یزدانی - آقای سلیمانی- آقای دهقان - آقای رئیسی - آقای رضایی- آقای مرادی - آقای زارع- آقای صدق آمیز- آقای سرافرازی- آقای رحیمیان - آقای سجادیان - آقای چالمه - آقای فولادی - آقای سبحان منش- ...

دوره کاردانی:

آقای شجاعی - آقای مهی زاده - آقای صمدی - آقای مقتدایی - آقای زمانی - آقای حقیقت - آقای علوی - آقای استقلال - مش عباس - آقای هدایتی - آقای جنگجو - آقای جورکش - آقای لادنی- آقای مصدق - آقای راست خدیو - آقای سعیدی نژاد - آقای صادق نژاد - آقای سوری - آقای باقری - آقای ارغوان- ...

و در آخر :

ای معلم؛ مردم عادی، چون مرغ زندانی قفس دنیا، همواره آه و ناله دارند که چگونه خوب‌تر در قفس بمانند، تو برای محصلانت درد و رنج‌ِ مردم در قفس مانده‌ را مگو، کمکشان کن چگونه از این قفس برهند، قصه‌ی رهیده‌شدگان از قفس دنیا را برایشان بخوان و از گنج انسانیت سخن بگو، تا به میله‌های طلائی قفس عادت نکنند. آری:
سخن رنج مگو، جز سخن گنج مگو
صفت راه مگو و ز سرانجام بگو
آه زندانی این دام بسی بشنیدم
حال مرغی که رهیده است ازاین دام بگو


یا علی
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۸۹ ، ۱۰:۵۰
سیدخلیل
سلام


تعطیلات عید هم گذشت

ما که یه کم درس خوندیم و

یه مقدار زیادی کار

و مقدار بیشتری تفریح

و یه کار دیگه که بماند(توی دفتر خاطراتم اونو مینویسم)


دیگه اینکه سه هفته مثل برق گذشت و دوباره باید بریم سر کلاس


امیدوارم که خدا سال خوبی رو برای همه رقم بزنه (البته با کمک خودشون)


یه لطف کوچکی هم به ما کند.


حرف آخر:
تو که یک گوشه ی چشمت غم عالم ببرد

حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد



یا علی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۸۹ ، ۰۵:۵۹
سیدخلیل
به نام آنکه....

سلام

سال 88 هم یا همه فراز و نشیب هایش گذشت.

تو این سال اتفاقات عجیبی رخ داد که هم خوب داشت و هم بد!

در اوایل سال که درس می خوندیم و با رفقا ورزش می کردیم(همون فوتبال)

بعدش هم که خبر قبولی دانشگاه رو شنیدیم(1-6-88)

بعدش هم یه ماه رومضون توپ رو تجربه کردیم

مهر 88 رو هم رفتیم ثبت نام دانشگاه 

نکته:تو این ترم با دو تا "وحید" آشنا شدیم که رفاقتی بس عجیب رو تجربه کردیم

آخر سال هم یه جایی رفتیم که نگو...

دیگه اینکه سال تموم شد و

می خوایم یه سال جدید رو آغاز کنیم


به امید سالی بهتر:

عید است ولی بدون او غم داریم
عاشق شده ایم و عشق را کم داریم
ای کاش که این عید ظهورش برسد
این گونه هزار عید با هم داریم


یا علی

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ اسفند ۸۸ ، ۰۹:۵۹
سیدخلیل
سلام



قال الحسین (ع): لاترفع حاجتک الا الی احد ثلاثه: الی ذی دین، اومروه او حسب.
امام حسین(ع) فرمود: نیاز و حاجت خود را به جز این سه نفر(نزد کسی ) مطرح نکن:
1- کسی که دیندار باشد
2- صاحب مروت و جوانمردی باشد
3- اصالت خانوادگی داشته باشد. (1)
1- تحف العقول، ص 251


خدا کمک کنه امسال هم از عزاداران واقعی امام حسین (ع) باشیم

یا علی

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۸۸ ، ۱۱:۴۲
سیدخلیل