قطعه‌ای از بهشت

دست‌نوشته‌های نه چندان معتبر یک انسان؛ انسان نه ، یک آدم

قطعه‌ای از بهشت

دست‌نوشته‌های نه چندان معتبر یک انسان؛ انسان نه ، یک آدم

قطعه‌ای از بهشت

می‌گفت: "روزی قطعه زمینی در خراسان محل رفت و آمد ملائک می شود."
گفتند: "کجا؟"
گفت: "در طوس."
به خاک که سپردندش، آن جا شده بود قطعه‌ای از بهشت.
فرشته ها می‌آمدند ، می‌رفتند.

* به نقل از کتاب " آفتاب هشتمین " اثر "لیلا شمس"

آیاتی از قرآن کریم

یک جرعه شعر

کتابهایی که خوانده‌ام

فیلم‌هایی که دیده‌ام

عکس‌هایی که گرفته‌ام

Instagram

طبقه بندی موضوعی

سلام

کتاب پل معلق نوشته محمدرضا بایرامی و پیرامون زندگی یک سرباز پدافند هوایی است.

نوع کتاب :جنگی، اجتماعی، روانی،روانکاوانه و بصورت واقع گرا نوشته شده است.

از اسم کتاب مشخص است که داستان حول محور ساخت یک پل در غرب کشور است.

داستان در رمان جنگ رخ میدهد و نادر (شخصیت اصلی داستان) سربازی ست تهرانی که حدود یک سال از خدمتش گذشته و با پدر و مادر و خواهرش(نیلوفر) زندگی میکند.

رابطه نادر و نیلوفر بسیار زیبا ترسیم شده.

شخصیت دیگر داستان مهران نام دارد که پسرِ خاله زیورِ نادر و نیلوفر است و البته عاشق نیلوفر!!!

اینکه چرا نادر مایل است پس از اتفاقی ، به جایی دور و ساکت برود و با خودش تنها باشد بر عهده خودتان

ولی جنگ نادر با خودش و به موازات آن ساخت پل معلق ،که تنها راه رساندن تداراکات به جبهه های جنوب است، در دورافتاده ترین نقطه میتواند بسیار قابل توجه باشد.

به قول منشی پادگان که جمله اول! و آخر! کتاب را به خودش اختصاص داده:

اون جا آخر خطه، خودت متوجه می شی.


این کتاب برنده جایزه بهترین کتاب دفاع مقدس در سومین دوره جایزه ادبیات دفاع مقدس در سال 1381 میباشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۹۰ ، ۱۲:۴۱
سیدخلیل
سلام

چند شب پیش فیلم درخشش ابدی ذهن بی آلایش رو دیدم(ترجمه عنوان پست).

ساخته سال 2004 آمریکا ، به کارگردانی میشل گاندری (متولد فرانسه) هست.

با بازی جیم کری(کمدین معروف غرب) و کین وینسلت(ستاره زن فیلم تایتانیک)

جمله ای که رو خود پوستر فیلم نوشته اینه:

شما میتونید کسی رو از ذهنتون پاک کنید ، اما حذف کردن اون از قلبتون داستان دیگری دارد.

فیلم در مورد پاک سازی ذهن افراد از بعضی اشخاص خاص است که خودشون با تمایل پیش دکتر میرن(دکتری که خودش ، ذهن یکی از نزدیکانش رو پاک کرده) ، اعتراف میکنند و البته صداشون هم ضبط میشه!!!.

جمله ای که خودم میتونم از این فیلم نتیجه بگیرم اینه :

خاطرات آدمی غیر قابل حذف اند!!!

نکته جالب فیلم اینجاست که خود کارگردان با فلش بک هایی که تو فیلم نشون داد جمله فوق اعتراف میکنه

مثلا یکی از دیالوگهای بین جول(جیم کری) و کلمنتاین(وینسلت) اینه:

کِلم:می تونم یه تیکه از مرغتو بردارم؟

...

جول:همینجوری برداشتیش بدون اینکه وایسی جوابتو بدم
       خیلی خودمونی بود
        انگار خیلی وقته عاشق همیم


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۹۰ ، ۱۴:۴۲
سیدخلیل
سلام

امشب محرم از یادم نرفت

گرچه با خنده هام و خندون هام

بعد از گذشت حدود 5 ماه به موطن* بازگشتم و ...

چقدر بی خانمانی سخته

وای به حال اونایی که حتی امید به پایانش ندارن


اما بعد از این همه سختی

حالا به یک تصمیم قاطع نیازمندم!!!

آینده ای در پیش

گذشته ای مجهول

حالی دگرگون


یاعلی


*به اتاقی که آدمی از آن خاطراتی دارد میگویند...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ دی ۹۰ ، ۰۱:۴۶
سیدخلیل
هو الذی انزل السکینه فی قلوب المومنین.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۰ ، ۱۸:۱۷
سیدخلیل

چیزی عوض نشده
فقط تقویم ها شیک تر شده اند
و سال هاست دوروز پشت سر هم سرخ اند
می گویی نه ؟
 مسلمی بفرست
تا از بلندترین برج پایتخت
پرتش کنیم !


سعید بیابانکی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آذر ۹۰ ، ۰۱:۱۰
سیدخلیل


ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
وین راز سر به مهر به عالم سمر شود
گویند سنگ لعل شود در مقام صبر
آری شود ولیک به خون جگر شود
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۰ ، ۰۰:۵۲
سیدخلیل
خـــــــــــدا:

خسته شدم از این پیچ در پیچهای رسیدن به تو

اهدنا الصراط المستقیم لطفا

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آذر ۹۰ ، ۰۰:۴۶
سیدخلیل
فرض کن حضرت مهدی به تو ظاهر گردد

ظاهرت هست چنانی که خجالت نکشی؟

باطنت هست پسندیده صاحب نظری؟

خانه ات لایق او هست که مهمان گردد؟

لقمه ات درخور او هست که نزدش ببری؟

پول بی شبهه و سالم داری، یک عدد هدیه برایش بخری؟

حاضری گوشی همراه تو را چک بکند؟

با چنین شرط که در حافظه دستی نبری؟

واقفی بر عمل خویش تو بیش از دگران؟

می توان گفت تو را شیعه اثنی عشری؟...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۰ ، ۱۶:۵۳
سیدخلیل
صبا! اگر گذری افتدت به کشور دوست
بیار نَفحه‌ای از گیسوی مُعَنبَر دوست
به جانِ او، که به شکرانه، جان براَفشانم
اگر به سوی من آری پیامی از بر دوست
و گر چنان که در آن حضرتت نباشد بار
برای دیده بیاور غباری از در دوست
من گدا و تمنای وصل او؟ هیهات!
مگر به خواب ببینم خیال منظر دوست
دل صنوبریم همچو بید لرزان است
ز حسرت قد و بالای چون صنوبر دوست
اگر چه دوست به چیزی نمی‌خرد ما را
به عالمی نفروشیم مویی از سر دوست
چه باشد ار شود از بند غم دلش آزاد
چو هست حافظ مسکین غلام و چاکر دوست

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۹۰ ، ۲۲:۵۴
سیدخلیل
وقتی مادرتان خواب است، بنشینید بالای سرش و نگاهش کنید ...
لذتی دارد ...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۰ ، ۲۲:۵۵
سیدخلیل