قطعه‌ای از بهشت

دست‌نوشته‌های نه چندان معتبر یک انسان؛ انسان نه ، یک آدم

قطعه‌ای از بهشت

دست‌نوشته‌های نه چندان معتبر یک انسان؛ انسان نه ، یک آدم

قطعه‌ای از بهشت

می‌گفت: "روزی قطعه زمینی در خراسان محل رفت و آمد ملائک می شود."
گفتند: "کجا؟"
گفت: "در طوس."
به خاک که سپردندش، آن جا شده بود قطعه‌ای از بهشت.
فرشته ها می‌آمدند ، می‌رفتند.

* به نقل از کتاب " آفتاب هشتمین " اثر "لیلا شمس"

آیاتی از قرآن کریم

یک جرعه شعر

کتابهایی که خوانده‌ام

فیلم‌هایی که دیده‌ام

عکس‌هایی که گرفته‌ام

Instagram

طبقه بندی موضوعی

۷۸ مطلب با موضوع «با خدا» ثبت شده است

اولا فکر نکنید که خداوند شما را فراموش کرده شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد
اما درهای رحمت خداوند همیشه به روی شما بازه
این قدر به فکر راههای در رو نباشید
خوب... خدا که فقط متعلق به آدمهای خوب نیست
خدا ... خدای آدمهای خلافکار هم هست
و فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمیگذارد
فی الواقع خداوند
اند لطافت
اند بخشش
اند بیخیال شدن
اند چشم پوشی و اند رفاقت است
رفیق خوب و بامرام همه چیزش را پای رفاقت می دهد
 بایستی ما یک فکری به حال اهلی شدن آدمها بکنیم
اهلی کردن یعنی.... اهلی کردن یعنی ایجاد علاقه کردن
و این تنها راه رسیدن به خداست
که بسیار هم مهم است*


*دیالوگی از فیلم مارمولک


۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۹۱ ، ۱۱:۳۶
سیدخلیل

سوگند به روز وقتی نور می گیرد و به شب وقتی آرام می گیرد که من نه تو را رها کرد ه ام و نه با تو دشمنی کرد ه ام. (ضحی 1-2)
افسوس که هر کس را به تو فرستادم تا به تو بگویم دوستت دارم و راهی پیش پایت بگذارم او را که مرا به سخره گرفتی. (یس 30)
و هیچ پیامی از پیام هایم به تو مرسید مگر از آن روی گردانیدی.(انعام 4)
و با خشم رفتی و فکر کردی هرگز بر تو قدرتی نداشته ام(انبیا 87)
و مرا به مبارزه طلبیدی و چنان توهم زده شدی که گمان بردی خودت بر همه چیز قدرت داری. (یونس 24)
و این در حالی بود که حتی مگسی را نمی توانستی و نمی توانی بیافرینی و اگر مگسی از تو چیزی بگیرد نمی توانی از او پس بگیری (حج 73)
پس چون مشکلات از بالا و پایین آمدند و چشمهایت از وحشت فرورفتند، و قلبت آمد توی گلویت و تمام وجودت لرزید چه لرزشی، گفتم کمک هایم در راه است و چشم دوختم ببینم که باورم میکنی اما به من گمان بردی چه گمان هایی .( احزاب 10)
تا زمین با آن فراخی بر تو تنگ آمد پس حتی از خودت هم به تنگ آمدی و یقین کردی که هیچ پناهی جز من نداری، پس من به سوی تو بازگشتم تا تو نیز به سوی من بازگردی ، که من مهربان ترینم در بازگشتن. (توبه 118)
وقتی در تاریکی ها مرا بزاری خواندی که اگر تو را برهانم با من می مانی، تو را از اندوه رهانیدم اما باز مرا با دیگری در عشقت شریک کردی . (انعام 63-64)
این عادت دیرینه ات بوده است، هرگاه که خوشحالت کردم از من روی گردانیدی و رویت را آن طرفی کردی و هروقت سختی به تو رسید از من ناامید شده ای. (اسرا83)
آیا من برنداشتم از دوشت باری که می شکست پشتت؟ (سوره شرح 2-3)
غیر از من خدایی که برایت خدایی کرده است ؟ (اعراف 59)
پس کجا می روی؟ (تکویر26)
پس از این سخن دیگر به کدام سخن می خواهی ایمان بیاوری؟ (مرسلات 50)
چه چیز جز بخشندگی ام باعث شد تا مرا که می بینی خودت را بگیری؟(انفطار 6)
مرا به یاد می آوری ؟ من همانم که بادها را می فرستم تا ابرها را در آسمان پهن کنندو ابرها را پاره پاره به هم فشرده می کنم تا قطره ای باران از خلال آن ها بیرون آید و به خواست من به تو اصابت کند تا تو فقط لبخند بزنی، و این در حالی بود که پیش از فرو افتادن آن قطره باران، ناامیدی تو را پوشانده بود (روم 48)
من همانم که می دانم در روز روحت چه جراحت هایی برمی دارد ، و در شب روحت را در خواب به تمامی بازمی ستانم تا به آن آرامش دهم و روز بعد دوباره آن را به زندگی برمی انگیزانم و تا مرگت که به سویم بازگردی به این کار ادامه می دهم. (انعام 60)
من همانم که وقتی می ترسی به تو امنیت می دهم (قریش 3)
برگرد، مطمئن برگرد، تا یک بار دیگه با هم باشیم (فجر 28-29)
تا یک بار دیگه دوست داشتن همدیگر را تجربه کنیم. (مائده 54)
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۹۱ ، ۱۷:۳۷
سیدخلیل
پزشکان میگویند:

دندانی که درد می‌گیرد، درد آن به علت از بین رفتن اتصالی است که بین رگ‌ها پدید آمده است.

من این جمله را با در نظر گرفتن احوالات خودم با خدا در میان میگذارم ... :(.

کودک دردمندی که دست مادرش را در تاریکی گم کرده.

تاریکی نه ، شلوغی !

تاریکی حس تلخ تنهایی و ترس را به تو میچشاند

اما شلوغی همان ترس را دارد ، ولی تنهایی اش چند برابر است

چونکه آدمها را میبینی ولی آنها تو را نمیبینند.

همین دیده شدن ولی به چشم نیامدن خودش به اندازه ی صد برابر تاریکی درد دارد...

این درد را تازه کشف کرده ام!.

خدایا چه کنم که دیده شدن توسط آدمها برایم تبدیل به درد شده!

تو مرا میبینی ، اصلا هیچ وقت قرار نبوده که تو مرا نبینی!

خدایا یک راست میروم سراصل مطلب:

میشود این اتصال را (دوباره؟؟؟ :(( ) برقرار کنی ؟...

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۹۱ ، ۰۳:۱۰
سیدخلیل
هو الذی انزل السکینه فی قلوب المومنین.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۰ ، ۱۸:۱۷
سیدخلیل

چیزی عوض نشده
فقط تقویم ها شیک تر شده اند
و سال هاست دوروز پشت سر هم سرخ اند
می گویی نه ؟
 مسلمی بفرست
تا از بلندترین برج پایتخت
پرتش کنیم !


سعید بیابانکی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آذر ۹۰ ، ۰۱:۱۰
سیدخلیل


ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
وین راز سر به مهر به عالم سمر شود
گویند سنگ لعل شود در مقام صبر
آری شود ولیک به خون جگر شود
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۰ ، ۰۰:۵۲
سیدخلیل
خـــــــــــدا:

خسته شدم از این پیچ در پیچهای رسیدن به تو

اهدنا الصراط المستقیم لطفا

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آذر ۹۰ ، ۰۰:۴۶
سیدخلیل
فرض کن حضرت مهدی به تو ظاهر گردد

ظاهرت هست چنانی که خجالت نکشی؟

باطنت هست پسندیده صاحب نظری؟

خانه ات لایق او هست که مهمان گردد؟

لقمه ات درخور او هست که نزدش ببری؟

پول بی شبهه و سالم داری، یک عدد هدیه برایش بخری؟

حاضری گوشی همراه تو را چک بکند؟

با چنین شرط که در حافظه دستی نبری؟

واقفی بر عمل خویش تو بیش از دگران؟

می توان گفت تو را شیعه اثنی عشری؟...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۰ ، ۱۶:۵۳
سیدخلیل
صبا! اگر گذری افتدت به کشور دوست
بیار نَفحه‌ای از گیسوی مُعَنبَر دوست
به جانِ او، که به شکرانه، جان براَفشانم
اگر به سوی من آری پیامی از بر دوست
و گر چنان که در آن حضرتت نباشد بار
برای دیده بیاور غباری از در دوست
من گدا و تمنای وصل او؟ هیهات!
مگر به خواب ببینم خیال منظر دوست
دل صنوبریم همچو بید لرزان است
ز حسرت قد و بالای چون صنوبر دوست
اگر چه دوست به چیزی نمی‌خرد ما را
به عالمی نفروشیم مویی از سر دوست
چه باشد ار شود از بند غم دلش آزاد
چو هست حافظ مسکین غلام و چاکر دوست

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۹۰ ، ۲۲:۵۴
سیدخلیل
وقتی مادرتان خواب است، بنشینید بالای سرش و نگاهش کنید ...
لذتی دارد ...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۰ ، ۲۲:۵۵
سیدخلیل